به گزارش خبرنگار خبگرزاری دانشجو از مشهد، قاسمی دانا امروز در مراسم افتتاحیه اردوی راهیان نور دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد که امروز در مسجد حضرت زهرای این دانشگاه برگزار شد، گفت: شهید حسن قاسمی دانا در یک خانواده نیمه مذهبی متولد شد و از همان ابتدای کودکی اهل مسجد، نماز و روضه بود.
پدر شهید قاسمی دانا با تاکید براین نکته که حسن بسیار ولایتمدار بود، تصریح کرد: پس از اتمام دوره راهنمایی با اینکه سن و سال کمی داشت؛ اما فردی اهل مطالعه بود و در هر برخوردی که صورت میگرفت مدافع امام، رهبری و نظام بود.
وی افزود: در فتنه 88، 26 ساله بود. روزی مشاهده کردم که یکی از فرمهای بسیجی خود را برداشته و بر روی میخی که به دیوار کوبیده بود آویزان میکرد. هنگامی که علت این کارش را جویا شدم گفت این لباس را آماده نگاه میدارم تا همین که رهبری امر کردند لحظهای برای دفاع از نظام در برابر فتنه گران درنگ نکرده باشم.
قاسمی دانا با بیان این مطلب که حسن در طول 30 سال عمری که از خداوند گرفت هشت بار به مناطق جنگی سفر کرد، خاطرنشان کرد: او همیشه به شهدا احترام میگذاشت و به دنبال افزایش معرفت از طریق شناختن زندگی شهدا بود.
پدر شهید قاسمی دانا بیان کرد: هنگامی که مشاهده کرد داعش به سوریه حمله کرده درنگ را جایز ندانست و برای دفاع از زینبیه به گردان فاطمیون افغانستان پیوست و به سوریه رفت.
وی گفت: در آخرین شبی که در سوریه بود درگیری بین داعش و نیروهای مدافع حرم صورت میگیرد که در این هنگام حسن دو نارنجک از دوست خود میگیرد و به سمت داعش حمله میکند. پس از مدتی که سرو صدای شکلیک گلوله و نارنجک به پایان میرسد زمانی که نیروهای مدافع حرم به دنبال حسن میروند مشاهده میکنند که به او شش تیر اثابت کرده، حسن را به بیمارستان منتقل میکنند؛ اما با وجود اینکه عمل جراحی او موفقیت آمیز گزارش شده بود، حسن ساعت 9 صبح در یکی از روزهای فروردین ماه 93 به شهادت میرسد.
لازم به ذکر است شهید حسن قاسمی دانا در شهریور سال ۶۳ به دنیا آمد. او دومین پسر خانواده بود و به غیر از خودش سه برادر دیگر هم دارد. سال ٨٩ دیپلم را گرفت و در دانشگاه حقوق شهرستان بردسکن قبول شد؛ اما به آنجا نرفت و در کنار پدرش به پخت نان پرداخت.
شهید حسن قاسمی دانا به رزم علاقه زیادی داشت به همین دلیل در پایگاه بسیج به عنوان یک بسیجی فعال فعالیت میکرد و همیشه در رزمایشهای عمومی، داوطلبانه حضور داشت.
به چهارده معصوم(ع) ارادت ویژهای داشت. طوریکه تمام دو ماه محرم و صفر را عزاداری میکرد و لباس مشکی از تنش خارج نمیشد. همیشه به شهادت فکر میکرد و دلنوشتههای زیادی از او برجای مانده که از خدا مرگ باعزت و جاندادن برای ائمه(ع) را خواهان است.
با آغاز جنگ در حرم معصومین (س) او هم لباس رزم پوشید و در فرودین ٩٣ به طور داوطلبانه به سوریه رفت. در همان مدت کوتاهی که در آنجا بود در عملیاتهای زیادی شرکت کرد و لیاقتهای بی شماری را از خود نشان داد؛ اما طولی نکشید که در عملیات امام رضا (ع) که شامل پاکسازی خانه به خانه بود با اصابت چند گلوله به شهادت رسید و پیکر پاکش هم زمان با سالروز وفات حضرت زینب (س) در مشهد تشیع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.